آیه 12 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ

[36–12] (مشاهده آیه در سوره)


<<11 آیه 12 سوره یس 13>>
سوره :سوره یس (36)
جزء :22
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

ما مردگان را باز زنده می‌گردانیم و کردار گذشته و آثار وجودی آینده‌شان همه را ثبت خواهیم کرد، و در لوح محفوظ و روشن خدا (یا قلب امام خلیفة اللّه) همه چیز را به شماره آورده‌ایم.

بی تردید ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه را پیش فرستاده اند و [خوبی ها و بدی های] بر جا مانده از ایشان را ثبت می کنیم و همه چیز را در کتابی روشن [که اصل همه کتاب هاست و آن لوح محفوظ است] بر شمرده‌ایم.

آرى! ماييم كه مردگان را زنده مى‌سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‌اند، با آثار [و اعمال‌]شان درج مى‌كنيم، و هر چيزى را در كارنامه‌اى روشن برشمرده‌ايم.

ما مُردگان را زنده مى‌كنيم. و هر كارى را كه پيش از اين كرده‌اند و هر اثرى را كه پديد آورده‌اند، مى‌نويسيم و هر چيزى را در كتاب مبين شمار كرده‌ايم.

به یقین ما مردگان را زنده می‌کنیم و آنچه را از پیش فرستاده‌اند و تمام آثار آنها را می نویسیم؛ و همه چیز را در کتاب آشکار کننده‌ای برشمرده‌ایم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed it is We who revive the dead and write what they have sent ahead and their effects [which they left behind], and We have figured everything in a manifest Imam.

Surely We give life to the dead, and We write down what they have sent before and their footprints, and We have recorded everything in a clear writing.

Lo! We it is Who bring the dead to life. We record that which they send before (them, and their footprints. And all things We have kept in a clear Register.

Verily We shall give life to the dead, and We record that which they send before and that which they leave behind, and of all things have We taken account in a clear Book (of evidence).

معانی کلمات آیه

  • احصيناه: احصاء: تمام كردن و به آخر رساندن شمارش. «احصيناه»: شمارش آن را تمام كرده‏‌ايم.
  • امام: مقتدا، پيشوا، راغب گويد: امام آنست كه از وى پيروى و به وى اقتدا شود، خواه انسان باشد يا كتاب يا غير آن. (حتى به ريسمان بنائى امام مى‌‏گويند).

نزول

«شیخ طوسى» گویند: مجاهد گوید: بنوسلمة از انصار نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و از دورى راه خود تا مسجد براى اداء نماز جماعت با پیامبر شکایت کرده بودند سپس درباره آن‌ها این آیه نازل گردید و منظور از (آثارهم) در آیه قدم‌هاى آن‌ها است تا رسیدن به مساجد براى اداء نماز جماعت.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»

همانا ما مردگان را زنده مى‌كنيم و آن چه را از پيش فرستاده‌اند و آثارشان را مى‌نويسيم و هر چيزى را در (كتاب و) پيشوايى روشن برشمرده‌ايم.

نکته ها

آنچه از انسان سرمى‌زند، در پرونده عمل او ثبت مى‌شود و در قيامت به شكل كتابى در اختيار او قرار مى‌گيرد. اين كتاب‌ها سه نوع است:

الف: كتاب شخصى. «اقْرَأْ كِتابَكَ» «1»

ب: كتاب امّت‌ها. «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‌ إِلى‌ كِتابِهَا» «2»

ج: كتاب جامع. «كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»، «فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» «3»

كلمه «امام»، هم به كتاب گفته شده، «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً» «4» و هم به اشخاص، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» «5» در روايات، حضرت علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام به عنوان يكى از مصاديق «امام مبين» معرّفى شده كه همه‌ى علوم در نزد اوست. «6»

بيشتر مفسّران مراد از «إِمامٍ مُبِينٍ» را لوح محفوظ دانسته‌اند كه در قرآن به آن‌ «أُمُّ الْكِتابِ» «7»* گفته شده است و از آن جايى كه اين كتاب حاوى تمام دانش‌ها است و همه چيز

«1». اسراء، 14.

«2». جاثيه، 28.

«3». بروج، 22.

«4». هود، 17.

«5». بقره، 124.

«6». تفسير نورالثقلين.

«7». زخرف، 4.

جلد 7 - صفحه 525

و همه كس تابع مقدّراتى است كه در آن نوشته شده، به آن «امام» گفته‌اند. «1»

پیام ها

1- در برابر عقايد انحرافى و انكارآميز كافران، با صراحت و قاطعيّت سخن بگوييد. «إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ»

2- همه مردگان در قيامت زنده مى‌شوند. «نُحْيِ الْمَوْتى‌»

3- پرونده‌ى عمل انسان، حتّى پس از مرگ او تا قيامت باز است. نَكْتُبُ‌ ... وَ آثارَهُمْ‌

4- نه فقط اعمال، بلكه همه آثار آن نيز ثبت مى‌شود و در حساب قيامت لحاظ مى‌گردد. «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (خواه آثار خير نظير وقف و صدقه جاريه و آموختن علم به مردم و ... يا آثار شرّ مثل تأسيس مراكز فحشا.)

5- سروكار ما در قيامت با خداست. «إِنَّا، نَحْنُ‌، نُحْيِ‌، نَكْتُبُ‌، أَحْصَيْناهُ»

6- انسان، تنها ضامن اعمال خود نيست، بلكه مسئول پيامدهاى آن نيز هست. «وَ آثارَهُمْ»

7- دستگاه محاسباتى خداوند دقيق است. «كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ»

8- دادگاه الهى، پيش روى همه روشن است. «أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»

شأن نزول:

بنو سليم خدمت حضرت عرض كردند: خانه‌هاى ما از مسجد دور است، رخصت فرما نزديك مسجد خانه گيريم. حضرت فرمود: در جاى خود باشيد كه نشانه‌هاى پاى شما را كه به مسجد تردد كنيد مى‌نويسند، هر گاه راه دورتر باشد قدم بيشتر، و به هر قدمى ثوابى مترتب شود؛ حق تعالى بر مصداق قول پيغمبر اين آيه نازل فرمود:

جلد 11 - صفحه 61

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌: بدرستى كه ما زنده فرمائيم مردگان را در روز قيامت، يا دلهاى مرده را به هدايت ارشاد، وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا: و بنويسيم ما آنچه پيش فرستاده‌اند از اعمال صالحه و افعال طالحه و خير و شر و طاعت و معصيت و بر وفق آن مجازات دهيم، وَ آثارَهُمْ‌: و بنويسيم اثرهاى ايشان را، يعنى نشانه‌هاى اقدام ايشان را كه بردارند به طرف مساجد.

بعد از نزول اين آيه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: انّ اعظم الناس اجرا فى الصّلوة ابعدهم اليها مشيا فابعدهم: «1» عظيمترين مردمان در اجر نماز، كسى است كه دورتر باشد راه آمدن ايشان به مسجد، بعد از آن كسى كه از او دورتر باشد. جابر بن عبد اللّه انصارى گفت: چون اين كلام بشنيديم تمنا داشتيم كه خانه‌هاى ما دورتر باشد تا ثواب بيشتر باشد.

تنبيه: «آثار» عبارتند از آنچه بعد از انسان باقيمانده، بنابراين شامل است تمام امورى كه آثار آن بعد از شخص باقى ماند از خير و شر و حسنه و سيئه، چنانچه در ثواب الاعمال- ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت باقر عليه السلام:

ايّما عبد من عباد اللّه سنّ سنّة هدى كان له اجر مثل اجر من عمل بذلك من غير ان ينقص من اجرهم شى‌ء و ايّما عبد من عباد اللّه سنّ سنّة ضلالة كان عليه مثل وزر من فعل ذلك من غير ان ينقص من اوزارهم شى‌ء: «2» هر بنده‌اى از بندگان خدا تأسيس كند سنّت هدايتى را، باشد براى او اجر مثل اجر كسانى كه عمل كنند به آن بدون اينكه از اجر آنها كم شود. و هر بنده‌اى از بندگان خدا تأسيس كند سنت ضلالتى را، باشد براى او از وزر مثل كسانى كه بجا آورند بدون اينكه ناقص شود از وزر و وبال آنان چيزى.

وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ‌: و همه چيزها از خوب و بد شمرديم و بيان كرديم، يعنى همه آن را نوشتيم، فِي إِمامٍ مُبِينٍ‌: در دفترى كه پيشوائى روشن است، يعنى لوح محفوظ كه سر دفتر جميع دفاتر است.

«1» منهج الصادقين، ج 7، ص 473.

«2» ثواب الاعمال (چ بيروت 1403 ق) ص 162 و نور الثقلين، ج 4، ص 378، ح 24.

جلد 11 - صفحه 62

ابى بصير از حضرت باقر عليه السلام فرمود: اتّقوا المحقّرات من الذنوب فانّ لها طالبا؛ لا يقول احدكم: اذنب و استغفر، انّ اللّه عزّ و جلّ يقول: «سنكتب ما قدّموا و اثارهم و كلّ شى‌ء احصيناه فى امام مبين.» «1» بپرهيزيد كوچكترين گناهان را، پس بدرستى كه براى آن مطالبه كننده است. نگويد يكى از شما: گناه كنم و توبه نمايم، بدرستى كه خدا فرموده زود است كه ما بنويسيم آنچه را كه مقدم دارند و آنچه بعد از ايشان باقى ماند و همه چيزها در لوح محفوظ ثبت است.

تتمه: برهان برسى؛ از ابن عباس: چون آيه‌ «وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»: نازل شد، ابو بكر و عمر برخاسته عرض كردند: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله آيا او تورات است؟ فرمود: نه. عرض كردند: انجيل است؟ فرمود: نه.

گفتند: قرآن است؟ فرمود: نه. پس رو آورد به حضرت امير المؤمنين عليه السلام، حضرت فرمود: او اينست آن كسى كه شمرده است در او علم هر شيئى را «2»:

و السعيد كل السعيد من احب عليا فى حياته و بعد وفاته و الشقى حق الشقى من ابغض عليا فى حياته و بعد وفاته‌ «3»: سعيد تمام سعيد كسى است كه دوست دارد على عليه السلام را در حيات او و بعد از وفات او، و شقى و تمام شقى كسى است كه دشمن دارد حضرت على عليه السلام را در حيات او و بعد از وفات آن حضرت.

تتمه: ينابيع الموده شيخ سليمان- باب 14 از عمار ياسر كه گفت: بودم با حضرت امير المؤمنين عليه السلام سير مى‌كرديم، در اثناء راه مرور نموديم به وادى كه مملو بود از مورچه. عرض كردم: يا امير المؤمنين آيا از مخلوق كسى هست كه بداند عدد اين موران را؟ فرمود: بلى اى عمار، من مى‌دانم شخصى را كه مى‌داند عدد آن را و مى‌داند چقدر در آن مذكر و چه مقدار در آن مؤنث است. عمار گويد: گفتم كيست آن شخص؟ حضرت فرمود: يا عمار مگر

«1» اصول كافى (با ترجمه سيد جواد مصطفوى)، ج 3 باب الذنوب ص 372 روايت 10.

«2» ينابيع المودة (با اندكى تفاوت)، باب 14 ص 77.

«3» شبيه اين روايت در امالى الصدوق مجلس 60 روايت 11 ص 383 (با ترجمه فارسى)

جلد 11 - صفحه 63

نخواندى در سوره «يس» «وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» عرض كردم: بلى اى مولاى من. فرمود: من هستم آن امام مبين. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يس «1» وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «2» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «3» عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «4»

تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «5» لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ «6» لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «7» إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «8» وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ «9»

وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «10» إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ «11» إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‌ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ «12»

ترجمه‌

اى سيّد بشر

قسم بقرآن محكم‌

كه همانا تو هر آينه از فرستادگانى‌

بر راه راست نازل نمود

نازل نمودنى خداوند ارجمند مهربان‌

تا بيم دهى گروهى را كه بيم داده نشدند پدرانشان پس آنها غافلانند

هر آينه بتحقيق واجب شد وعده عذاب بر بيشترشان پس آنها نميگروند

همانا ما قرار داديم در گردنهاشان غلهائى پس آن تا چانه‌ها است پس آنها چشم بسته سر در هوا ماندگانند

و قرار داديم از پيش رويشان سدّى و از پشت سرشان سدّى پس فرو پوشانديم چشمهاشان را پس آنها نمى‌بينند

و يكسان است بر آنها يا بيم دهى آنها را يا بيم ندهى آنها را ايمان نميآورند

جز اين نيست كه بيم ميدهى كسى را كه پيروى كند قرآن را و بترسد از خداى بخشنده با پنهانى پس مژده ده او را بآمرزش و پاداشى خوب‌

همانا ما زنده ميكنيم مردگانرا و مينويسيم آنچه را پيش فرستادند و اثرهاى باقى آنها را و هر چيز احصاء نموديم ما آنرا در پيشوائى بيان كننده.

تفسير

اگر چه در اوّل سوره بقره شرحى راجع بكليّه فواتح السّور گذشت ولى در اين سوره بملاحظه روايات عديده از ائمه اطهار و خطاب خداوند به پيغمبر

جلد 4 صفحه 397

صلّى اللّه عليه و اله و سلّم انّك لمن المرسلين مراد آنوجود مبارك است يا براى آنكه ياء حرف ندا و سين اشاره بانسان كامل يا سيّد البشر و سيّد الأنبياء است چنانچه گفته‌اند يا اشاره بسامع وحى است چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده يا جمعا يكى از اسماء مقدّسه آنحضرت است چنانچه در چند روايت بآن تصريح شده و آنكه آل يس كه خداوند فرموده سلام على آل ياسين ائمّه اطهارند و در سوره احزاب ذيل آيه شريفه انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ حديث مفصّلى از حضرت رضا عليه السّلام در اين باب گذشت كه علماء عصر همه اقرار نموده بودند كه مراد از يس پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله است و خداوند متعال بعد از اثبات رسالت آنحضرت بأدلّه محكمه در سابق و بقاء كفّار بر انكار براى تأكيد و تسجيل امر و ردّ انكار آنها قسم ياد فرموده بمؤكّدترين قسم خود يعنى ببزرگترين كتاب محكم خود كه ناسخ كتب سابقه و معجزه باقيه براى امم لاحقه است و باطلى در آن راه نيافته و نخواهد يافت و حاكم در اختلافات و فارق بين حق و باطل است و مشتمل بر مطالب حكميّه و مواعظ حكمت‌آميز ميباشد و حكيم بتمام معانى است كه تو از پيمبرانى و ثابت بر دين حق و راه روشن اسلامى يا از فرستاده شدگانى بر راه راست توحيد و تعيين امام كه راهنماى انام باشد و آن قرآن فرستاده و نازل شده از طرف خداوند عزيز مهربان است بنابر قرائت تنزيل برفع كه خبر هو يا هذا باشد يا فرستاده شد فرستادن خداى عزيز مهربان در صورتى كه بنصب قرائت شود و در هر حال فرستادن آن و تو براى آن بود كه بترسانى از خدا و روز جزا قومى را كه تو در بين آنهائى چنانچه ترسانده شدند پدران آنها چون غافلند از ياد خدا و پيغمبر او و مواعيدش چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ولى در مجمع فرموده بهتر آنستكه ما نافيه باشد و جمله در موضع نصب است بنابر صفت بودن براى قوم چنانچه ترجمه شد و انصاف آنستكه اين معنى اگر چه بنظر بدوى اظهر است ولى با قول خداوند كه در سوره قبل بيان شد ان من امّة الّا خلافيها نذير منافات دارد و توجيهاتى كه در مجمع براى آن ذكر شده موجّه نيست خصوصا با آنكه قدر متيقّن از آن قوم قريشند كه در پدران آنها حضرت اسمعيل و ابراهيم عليهما السلام وجود داشته‌اند و بتحقيق واجب و لازم شد وعده عذاب خدا بر بيشتر آنها كه با نصب امام مخالفند و اقرار بولايت امير المؤمنين و ائمه‌

جلد 4 صفحه 398

معصومين ندارند پس آنها بآنذوات مقدّسه ايمان نميآورند چنانچه در روايت سابق الذّكر از امام صادق عليه السّلام نقل شده و غريزه تكبّر و نخوت و عصبيّت كه ما براى مصالحى در طبيعت آنها قرار داده بوديم چنان بر آنها مسلط گشته كه مانند غلهائى كه از سينه تا چانه آنها گرفته باشد گردن گيرشان شده و سر آنها را بالا برده و چشمشانرا از ديدن معجزات تو بسته است كه گردن‌كشى ميكنند و نظر در آنها نمينمايند و چون كليّه صفات رذيله ناشى از غرائزى است كه خداوند در طبع بشر قرار داده براى آنكه با مراجعه بعقل تعديل و صرف در محل لازم شود آثار آنها جائز است اسناد بخدا داده شود باعتبار مبدء آن مثلا تكبّر و نخوت و حسد ناشى از حسّ عزت طلبى است كه بايد در بشر باشد براى ارتقاء بمدارج كمال ولى بايد با مراجعه بعقل و شرع تعديل و صرف در محل لازم شود و اگر بيجا و بى‌اندازه بكار برده شود ضرر آن بانسان ميرسد و خودش مقصّر است و لذا ميتوان گفت خدا آن غلها را بگردن آنها نهاده بود و ميتوان گفت خودشان مقصّر بودند كه تكبّر و عصبيّت را با متكبّر و در دين حقّ بكار نبردند و با پيغمبر و امام و در دين باطل آباء خودشان ابراز نمودند و خدا آنها را در آخرت باين كيفيّت عذاب خواهد فرمود و همان صفت تكبّر در مقابل آنها و صفت تعصّب در دين اسلاف از پشت سرشان مانند دو سدّ كشيده شده و از طرف راست و چپشان متّصل بهم گشته و ساير صفات رذيله از قبيل حسد و كينه و عناد و نفاق و شقاق بر آنها احاطه نموده و مانند روپوشى براى بالاى سرشان شده و چشمهاشان را از ديدار آيات الهى كور كرده ديگر راه راست و طريق هدايت الهى را نمى‌بينند و از جاى خود نميتوانند حركت كنند تا پيروى از تو نمايند چون در مطموره جهل و اغراض فاسده محبوسند و راهى از پيش و پس ندارند اين در صورتى است كه كلام مبنى بر تمثيل و تشبيه باشد چنانچه گفته شده است و الّا مراد معناى حقيقى آنست چنانچه قمّى ره فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و چند نفر از كسان او و اين در وقتى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ايستاده بود بنماز و ابو جهل قسم خورده بود كه اگر به بيند پيغمبر نماز ميخواند مغز او را خرد نمايد پس آمد و در دستش سنگى بود و پيغمبر مشغول نماز بود پس هر چه خواست سنگ را بجانب حضرت پرتاب كند دستش بگردنش چسبيد و سنگ بدستش و

جلد 4 صفحه 399

چون نزد يارانش آمد سنگ از دستش افتاد بعد يكى از كسانش برخاست و گفت من او را ميكشم و چون نزديك شد بقدريكه قرائت حضرت را ميشنيد مرعوب شد و برگشت نزد يارانش و گفت چيزى مانند حيوان نرى كه دمش را ميجنبانيد بين من و او حائل شد و ترسيدم جلو بروم و بنابراين مراد از سدّ حائل و مانع الهى است بين كفار و پيغمبر كه بواسطه آن نميتوانستند باو نزديك شوند و مراد از اغشاء كشيدن پرده است بر روى چشمهاشان كه آنحضرت را نمى‌ديدند چنانچه نديدند او را بعد از تلاوت اين آيه و بيرون آمدن از بين آنها براى هجرت بمدينه از خانه خود و در غير اينموقع از مواقع ديگرى كه ذكر نموده‌اند در هر حال خداوند ميفرمايد از ايمان آنها مأيوس باش فرق نميكند بحال آنها چه موعظه و نصيحت و انذار و تخويف بنمائى آنها را چه ننمائى ايمان نخواهند آورد نه بتو و نه بخدا و نه بولايت امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام چنانچه در حديث سابق از امام صادق عليه السّلام نقل شده و جز اين نيست كه انذار و تخويف تو نافع است بحال كسيكه دور است از تعصّب و عناد و بديده انصاف در قرآن و امام نظر نموده و بنا بر پيروى از آن دو گذارده و از خداى مهربان پنهان از انظار ترسيده يا وقتى كه خود از انظار مردم پنهان است ترسيده پس بشارت ده چنين شخصى را بآمرزش گناهان سابقه‌اش و ثواب خوب خالص رضايت بخش در آخرت و بدانكه ما تمام بندگانرا در قيامت زنده ميكنيم و اعمال سابقه و آثار خيريّه باقيه آنها را در دنيا تا باقى است مينويسيم و در دفتر اعمالشان ثبت مينمائيم و هر چه در دنيا وجود دارد از جواهر و اعراض و آنچه بايد بوجود آيد از افعال و احوال خوب و بد بندگان و حوادث ايّام ما در لوح محفوظ تمام را احصاء و ضبط نموده‌ايم و آن در مقابل ملائكه است كه بايد بر طبقش عمل نمايند و لذا امام مبين خوانده شده چنانچه گفته‌اند و در مجمع نقل نموده كه بنى سلمه در كنار مدينه منزل داشتند و به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله شكايت نمودند از دورى منازلشان بمسجد براى آمدن بنماز پس اين آيه نازل شد و بنابراين مراد از آثار ظاهرا جاى قدمهاى آنها باشد كه هر يك ثبت ميشود براى ثواب و در چند روايت معتبر امام مبين كه خداوند علم اوّلين و آخرين را در وجود او احصاء نموده بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و ظاهرا مراد از احصاء جمع‌

جلد 4 صفحه 400

و درج و ثبت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا نَحن‌ُ نُحي‌ِ المَوتي‌ وَ نَكتُب‌ُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‌ وَ كُل‌َّ شَي‌ءٍ أَحصَيناه‌ُ فِي‌ إِمام‌ٍ مُبِين‌ٍ «12»

محققا ‌ما ‌خود‌ ‌ما زنده‌ ميكنيم‌ مرده‌ها ‌را‌ و مينويسيم‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌از‌ اعمال‌ ‌آنها‌ ‌که‌ پيش‌ فرستادند و آنچه‌ ‌از‌ آثاري‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خود‌ گذاردند و ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ احصاء كرده‌ايم‌ ‌در‌ امام‌ بيان‌ كننده‌.

إِنّا نَحن‌ُ ‌براي‌ تأكيد ‌است‌ ‌به‌ كلمه ان‌ّ و نحن‌.

نُحي‌ِ المَوتي‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ و وحوش‌ تماما فرداي‌ قيامت‌ زنده‌ ميشوند و مبعوث‌ ميگردند ‌براي‌ جزاي‌ اعمال‌ ‌خود‌ ‌که‌ فرمود ‌النّاس‌ مجزيون‌ باعمالهم‌ ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرا فشر.

جلد 15 - صفحه 53

وَ نَكتُب‌ُ ما قَدَّمُوا تمام‌ اعمال‌ ‌در‌ دفتر الهي‌ ثبت‌ ‌است‌ چه‌ اعمال‌ قلبيه‌ ‌از‌ عقائد حقّه‌ ‌ يا ‌ باطله‌، كفر، ايمان‌، شرك‌، توحيد، هدايت‌، ضلالت‌ و چه‌ نفسيّه‌ ‌از‌ صفات‌ و ملكات‌ و اخلاق‌ خوب‌ و بد و چه‌ اعمال‌ عباديّه‌ و معاصي‌ حتّي‌ دارد نفسهايي‌ ‌که‌ ميكشد ‌در‌ عبادت‌ و معصيت‌ ‌در‌ دفتر ثبت‌ ميشود.

وَ آثارَهُم‌ آثاري‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خود‌ گذاردند و رفتند ‌که‌ دارد ‌در‌ حديث‌

(‌من‌ سن‌ّ سنّه‌ حسنه‌ ‌کان‌ ‌له‌ اجرها و اجر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيمة و ‌من‌ سن‌ سنّة سيّئة ‌کان‌ ‌عليه‌ وزرها و وزر ‌من‌ عمل‌ بها ‌الي‌ يوم القيمة)

و گفتيم‌ سه‌ قسم‌ فاعل‌ داريم‌:

فاعل‌ بالمباشره‌ ‌که‌ ‌خود‌ عمل‌ ميكند و فاعل‌ بالتسبيب‌ ‌که‌ سبب‌ ميشود ديگران‌ عمل‌ ميكنند و فاعل‌ بالرّضا ‌که‌ فرمود

الراضي‌ بفعل‌ قوم‌ كالداخل‌ فيهم‌.

وَ كُل‌َّ شَي‌ءٍ ‌هر‌ چيزي‌ ‌که‌ اطلاق‌ شي‌ء ‌بر‌ ‌او‌ ميشود ‌که‌ سر ‌تا‌ سر ممكنات‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود بواسطه‌ كلمه‌ ‌کل‌. أَحصَيناه‌ُ ‌که‌ فروگذار نكرديم‌ چيزي‌ ‌را‌ كوچك‌ و بزرگ‌.

فِي‌ إِمام‌ٍ مُبِين‌ٍ بعضي‌ گفتند مراد لوح‌ محفوظ ‌است‌ ‌که‌ ملائكه‌ مقرّبين‌ مشاهده‌ ميكنند كأنّه‌ لوح‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بيان‌ ميكند و بعضي‌ گفتند نامه عمل‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ وُضِع‌َ الكِتاب‌ُ فَتَرَي‌ المُجرِمِين‌َ مُشفِقِين‌َ مِمّا فِيه‌ِ وَ يَقُولُون‌َ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتاب‌ِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً كهف‌ آيه 47 لكن‌ اينها تفسير برأي‌ ‌است‌ مدركي‌ ندارد و ‌در‌ خبر ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ميفرمايد:

(انا و اللّه‌ الامام‌ المبين‌ ابيّن‌ الحق‌ّ ‌من‌ الباطل‌ ورثته‌ ‌من‌ ‌رسول‌ اللّه‌)

و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ دعاء ندبه‌

(و علمته‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقه‌)

و اطلاق‌ امام‌ ‌بر‌ لوح‌ محفوظ و برنامه عمل‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌ و ‌بر‌ وجود امير المؤمنين‌ عين‌ حقيقت‌ ‌است‌ (‌هو‌ امام‌ المشرق‌ و المغرب‌) و اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ تفسير ‌شده‌ ‌به‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌من‌ جمله‌ حديث‌ مروي‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ مسندا ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) ‌که‌ فرمود موقعي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ نازل‌ شد ابا بكر و عمر سؤال‌ كردند مراد تورية ‌است‌ فرمود نه‌، انجيل‌ ‌است‌ فرمود نه‌، قرآن‌ ‌است‌ فرمود: نه‌، ‌پس‌ توجه‌ فرمود بامير المؤمنين‌ و فرمود:

(‌هو‌ ‌هذا‌ انه‌ الامام‌ الذي‌ احصي‌ اللّه‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌فيه‌ علم‌

جلد 15 - صفحه 54

‌کل‌ شي‌ء)

و ‌من‌ جمله‌ حديثي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ صالح‌ ‌بن‌ سهل‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌گفت‌

( سمعت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ (ع‌) يقول‌ و ‌کل‌ شي‌ء احصيناه‌ ‌في‌ امام‌ مبين‌ ‌قال‌ ‌في‌ امير المؤمنين‌، ع‌)

و ‌من‌ جمله‌ حديث‌ مروي‌ ‌از‌ عمّار ‌بن‌ ياسر ‌از‌ امير المؤمنين‌ فرمود

(‌ يا ‌ عمّار ا ‌ما قرأت‌ ‌سورة‌ يس‌ و كل‌ّ شي‌ء احصيناه‌ ‌في‌ امام‌ مبين‌ قلت‌ بلي‌ ‌ يا ‌ مولاي‌ ‌قال‌ انا ‌ذلک‌ الامام‌ المبين‌

‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌من‌ الاخبار و ‌اينکه‌ احاديث‌ مفصّل‌ ‌است‌ فقط ‌ما محل‌ شاهد ‌آنها‌ ‌را‌ ذكر كرديم‌ بلكه‌ بعض‌ افاضل‌ گفتند امتياز سوره يس‌ ‌بر‌ ساير سور ‌براي‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 12)- سپس به تناسب بحثی که در آیات گذشته پیرامون اجر و پاداش پر ارزش مؤمنان و پذیرندگان انذارهای انبیا آمده بود در این آیه به مسأله «معاد و رستاخیز و ثبت و ضبط اعمال برای حساب و جزا» اشاره کرده، می‌فرماید: «ما مردگان را زنده می‌کنیم» (إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی).

«و تمام آثار آنها را می‌نویسیم» (وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ).

بنابر این چیزی فروگذار نخواهد شد مگر این که در نامه اعمال برای روز حساب محفوظ خواهد بود.

و در پایان آیه برای تأکید بیشتر می‌افزاید: «و ما همه چیز را در کتاب آشکار احصا کرده‌ایم» (وَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص58
  2. حدیث مزبور در صحیح ترمذى و المستدرک حاکم از ابوسعید الخدرى و نیز در تفسیر طبرانى از ابن عباس روایت گردیده است.

منابع